تصنیف کردن (نَ نِ شَ تَ / نَ شَ تَ) نوشتن کتابی را: کتاب گلستانی تصنیف توانم کرد. (گلستان). و رجوع به تصنیف شود ادامه... نوشتن کتابی را: کتاب گلستانی تصنیف توانم کرد. (گلستان). و رجوع به تصنیف شود لغت نامه دهخدا
تصنیف کردن سرودن، ترانه سرایی کردن، نوشتن، تالیف کردن، به رشته تحریر درآوردن (کتاب، رساله) ادامه... سرودن، ترانه سرایی کردن، نوشتن، تالیف کردن، به رشته تحریر درآوردن (کتاب، رساله) فرهنگ واژه مترادف متضاد